سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حســرت پـــرواز

برای تو

 

برای تو

وقتی می خواهم برای تو بنویسم ، دوست دارم از هر آنچه در طبیعت است کمک بگیرم ، از یک گل سرخ تنها در بیشه ای بی نشان ، از کبوتری که در ابرها لانه دارد ،از چشمه ای زلال ، آنقدر زلال که انسان حیفش آید قطره ای از آن بنوشد ، از شاپرکی که صدای خود را صیقل داده ، از پروانه ای که هر روز زیباتر می شود ، از کوهی که هیچ پایی به قله اش نرسیده ، از دریایی که هیچ دستی کاکل موجهایش را لمس نکرده ، از قصه ای که هیچ گوشی آن را نشنیده ، از شعری که هیچ شاعری آن را نسروده و از تصویری که هیچ نقاشی آن را نکشیده است.
وقتی می خواهم برای تو بنویسم ،دوست دارم از هر چه در کائنات است ، کمک بگیرم دوست دارم ستاره ها را آب کنم و به جای جوهر در قلمم بریزم تا کلمه ها یم نورانی شوند.دوست دارم در خلوت ترین نقطه ماه بنشینم وحرف دلم را برای تو بنویسم.
دلم نمی خواهد هیچ کس ، حتی فرشته هایی که در دو طرف شانه ام زندگی می کنند ،حرفهایم را بشنوند.
من تو را در همه ی ای کاش هایم می بینم . تو را در همه دلواپسی ها و دلشوره هایم در اشکها و شادی کودکانه ام ، در حسرتها و آهها و در سوز گداز هایم می بینم . من هر دری را به امید آمدن تو باز میکنم و هر دفتر چه ای را به امید خواندن نام تو ورق می زنم .
من در ترنم هر نغمه و آهنگی تو را می جویم و با گل و نسیم و گلاب از تو می گویم .
با کلمه ها نمی توانم با تو حرف بزنم کاش حرفهای ساکتم را می شنیدی حرفهایی که در چشمهایم زندگی می کنند حرفهایی که هیچ گاه نتوانسته ام به زبان بیاورم به آویشن و سوسن و شبنم قسم ، این حرفها سالهاست که منتظرند تا به تو برسند .
می خواهم برایت آسمانی بسازم و خورشیدی که هیچ گاه غروب نکند می خواهم برایت کهکشانی بسازم که پای هیچ فرشته ای به آنجا نرسیده باشد . می خواهم برایت زمینی دیگربیا فرینم و پرندگانی دیگر و گلها و جنگلی تازه و دریایی تازه تر .
می خواهم قلبم شعله ای آبی و گیرا باشد و من در پرتو آن تا روز قیامت بسوزم و تو را تماشا کنم
موفق باشی


بی وفایی نکن

نظری نیست مرا.. 

ای عزیزی که بجز تو نظری نیست مرا

مدتی میگذرد از تو خبر نیست مرا

درنبودم چه خبر بر دل تو؟

کابرویی به دل تو دگرت نیست مرا؟

بی وفایی نکن ای عشوه گر دردانه

که منم شیفته ی خوی توام

ورنه با زلف و قدت هیچ نظر نیست مرا

حال که حکم بر دل دیوانه زدی

با خبر باش که چون سینه سپر نیست مرا

ب

سلام مولای من

 

 

سلام مولای من

یا علی (ع)

ای سرور آسمانها و زمین

من معنی سفره یتیم را میدانم

خواهشی دارم از شما

یا علی جان

کیسه ی نان و خرمای یتیم را به من میسپاری؟

من معنی یتیمی طفلان را میدانم

کیسه ی نان و خرما را میگویم

کیسه ای پر از خدا


گل یاس

 

گل یاس

 

هرجا که تو باشی بوی عطر یاس هم هست

هروقت که تو بخواهی بوی عطر یاس هم خواهدبود

پس تو باش و بخواه که عطر یاس در دستان توست

چون تو گلی هستی به نام گل یاس


من میخوام تکلیف خودمو با عشق و عاشقی روشن کنم اما نمیشه

آمدم تکلیف خودمو با عشق و عاشقی روشن کنم.


عاشقی آدمو شاعر میکنه و روح حساس آدمها رو با خودش میبره


عشق آدم رو هنرمند میکنه از کاه کوه مینویسی و لذت میبری


اما دوست ندارم دیگه تو عاشقی دل و دین و وجود و هستی و لحظه هامو ببخشم


میخوام کلک بزنم میخوام مثل شاعرهای گذشته زرنگ باشم


همون هایی که یه قرون نون نداشتند و سمرقند و بخارا رو به


طرفه العینی میبخشیدن . میخوام عاشقه بی خیال باشم.


میخوام ببخشم تجریش و نیاوران و شوش و سمرقندو بخارا را

اما دوست دارم عاشق بمونم . عاشقی رسم خوشایندیست

و حاضرم در راهش به طرفه العینی تمام دین و دنیا و عمرم رو ببخشم

اینو روزی ثابت خواهم کرد


شعر نیمه شعبان

این شعر رو سال آخر دبیرستان نوشتم تقدیمش کردم به محضر مولایم

 

 

نیمه شعبان بود

مکه آن شب همه جا تابان بود

شب ممتاز و پر از رازی بود

چه شب نازی بود

سامره منتظر مهمان بود

لیک از چشم بشر پنهان بود

میهمان حجت حق

وارث سلسله مظلومین

پسر ثارا...

میزبان نور دگر از الله

حسن عسگری فرزند علی شیر خدا

حامل نور، عروس زهرا

مادرش دختر شمعون وفا

جانشین عیسی

نرجس با تقوی

******

چه شبی بود چه غوغایی بود

به سماوات گل آرایی بود

کره ارض تماشایی بود

شب نخوابید ز شوق دیدار

چون که آگه شده بود از اسرار

مژده میداد به فجر از رخ یار

در طلوعش بشود طالع یار

******

نو عروس حامله بود

لیک در وی اثر حمل نبود

عسگری داد به عمش پیغام

زایمان هست پگاهان اتمام

شب تو بیتوته کن افطار بمان

یاور نرجس و بر ما احسان

عمه تردید نمود

شک و شبهه به دلش راه گشود

ناگهان بانک رسید

بانک مولایش بود

عمه جان ،

شک و تردید به خود راه مده

وعده حق نزدیک

پسری آیدو نیک

*****

قائم آل محمد متولد گردید

قائم آل محمد متولد گردید

*******

حال این حرف من است

این تقاضا ز من مسکین است

بار الهی گله دارم زتو من معبودا

عرشیان عاشق مهدی بودند

اذن دادی به زیارت همه نائل گردند

بارالهی گر چه در نیمه شعبان جشن است

همه جا گلرنگ است

به خدا دل به ظهورت تنگ است

*******

به اب انت و امی مهدی

سروجانم به فدایت مهدی


سالگرد عشقترینم

عشق ,     نظر

تو یکساله شدی


هر شعری رو که از دلتنگی بود ، برات نوشتم.


گفته بودم روزی یه شعر برات مینویسم یادته؟


اگر ننوشتم منو ببخش ،عوضش روزی هزارتا شعر برات خوندم.


هر روز هزارتا هزارتا، تسبیح دونه آبی دیدم ،اما یکیش هم تو نبودی.

هر صبح به عشق تو صبح به خیر گفتم و هرشب به یاد تو شب بخیر.


ماه ها ماه رو دیدم ،اما لطف تو را نداشت.


روزها چشمم به دنبالت بود ،اما تو نبودی.


تو همیشه بودی. همیشه هستی. همیشه خواهی بود .اما  نیستی.


وچرایش همچنان برایم باقیست.!!!


عشق(( تو یکساله شدی))


سکوت

 

چقدر سکوت؟؟؟؟

ماورای سکوت چیست؟؟؟؟

طنین سکوتت تمام ثانیه هامو پرکرده.

فصل های سکوتت پی در پی می گذرد.

سکوت یعنی گفتن در نگفتن .

یعنی تمرین

تمرین چی ؟؟؟؟

بشکن سکوت را

زیرخط سکوت متروکه است.

بهتر است سکوت نکنی.

آدم ها سکوتت را دوست ندارند.

مثل خیلی وقتها که آدم ها در برابر سکوت خدا رنج میبرند.

اینکه در آسمان آرام و صبور نشسته و سکوت اختیار کرده.

بشکن سکوت را

سکوتت آدم ها رو رنج میده