سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حســرت پـــرواز

پسرم با تو سخن می گویم

نوگل کوچکم

آقای دل تنهای من.

نوشکفته ترین گل خزان دیده من.

ای زیباترین موجود تمام هستی .وجود من

روزگارم بدون تو معنایی نداردو تنها کسی که تنهاییم با او قسمت می شود تویی.

دلم برای غربت چشم های تنهایت می سوزد.

برای وسعت چشمهای درشتت وبرای زیبایی قلب مهربانت

که تنها خصیصه وجودی تو نیست که زیبا میدرخشد!

پسرم با تو سخن می گویم

ای همه یادگار دورانهای خوب من

روزگار. روزگار غریبی ست و آدم ها آدمهای عجیب.

و خدا خواست . که تو بدون اینکه دستی را روی شانه های

خود احساس کنی با قدمهای کوچک و چشمهای

خوش باورت و کودکانه به جلو میروی.

به جلو برو پسرم.

دست و قلب و دیدگان و هستی من همیشه به دنبال تو و روی شانه های توست .

چه سخت میگذرد ایام.

وچه خوش میگذرد ایاممان با داشتن خدا.

قوی باش .صبور باش .آقا باش.خوب باش .قشنگ باش. مهربون باش مثل همیشه

پسرم زود بزرگ نشو

نمیخواهم ذهن کودکانه ات را با دنیای جوانی عوض کنی.

کودک باش ! بی خیال باش. با سختی روزگار دست و پنجه نرم نکن.

خوش باش و کودکی کن.

اما اگر بزرگ شدی!

سرور مهربانیهای من شو تا برایت هر آنچه در توان دارم نثار کنم.

پسرم

وقتی خوابی و به معصومیت کودکانه تو نگاه میکنم.

چشمهایم بی اختیار می شود.

وقتی بیداری و میبینم برای اثبات وجود مرد گونه ات مبارزه می کنی. قلبم میشکند.

صبور باش و ادامه بده . زندگی زیباست و برای توست .

همه زندگی و روح و روان و عمرم نثارت باد ای دلبر مادر

 

 

چه دیر میگذرد روز من بدون شما

چه سخت میرود ایام من بدون شما

چه تلخ می شود این کام من بدون شما

همه ی جود و وجودم نثار روی شما