تا تو به داد من رسی...
بس که جفا زخار و گل دید دل رمیده ام
((تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام))
بس که غریب و بی ریا بود دل رمیده ام
((تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام))
وه که زبخت من گریخت آن همه شور و مستی ات
تو به خدا رسیده ای من زجهان بریده ام
در نفسم هوای توست در دلم آشنائیت
تا تو ز من بریده ای من زجهان بریده ام