حســرت پـــرواز

تو دل مرا ربودی

 

تو بدین همه لطافت که زحور دل  بریدی

زچه برمن سیه رو در دوستی گشودی

زازل مرا ارادت به تو بوده از ولادت

چو سرشته شد گل من . تو دل مرا ربودی

(( این سروده تقدیم به سروران دلم آقام امام حسین و حضرتعباس (ع) ))


شهر من

تمام شهر من

یادگار قدم های با تو بودنه.

چقدر یادگاری؟؟؟

کاش یه جایی از شهر را برای خودم نگه داشته بودم.

آخه همه جا تو ؟؟؟؟؟؟؟

دیدن شهر هم دلمو به درد میاره.

تمام شعر من از تو نوشتنه.

چقدر تو؟؟؟؟؟؟

چقدر عشق؟؟؟؟؟؟

این زندگی حق من نیست.

دارم از عشق می ترسم.

چرا من از عشق میترسم؟؟/

چرا من نمی تونم بمیرم.

این زندگی حق من نیست.

 


حالا می فهمم

 

چه خوبه گذشتن از عشق برای آروم بودنش .برای خوشبخت بودنش.

چه خوبه گذشتن از عشق تا اونم اونجوری دوست داشته باشه که دوستش داری.

چه دیونگی قشنگیه گذشتن از عشق برای رها بودنش.

چه خوبه نشون ندی پریشونیتو برای آزار ندادن عشق.

چه خوبه بدونی عشقت کسی رو داره که از من عاشقتره.

چه شیرینه از عشق برای خوشبختی و شادیش بگذری.

حالا می فهمم؟؟

عاشق واقعی کیه؟؟

من از قلبم از احساسم. از عشق از آرامش از همه چی میگذرم که

فقط تو بخندی همین.

 


هیچ

دیگر هیچ ندارم.نه دل . نه قلب. نه خنده . نه گریه . نه دنیا. نه آرزو.

نه حرف. نه فکر. نمیدانم چی هستم؟؟ من چی هستم؟؟؟؟

فقط میخواستم حس کنم که هنوز دوست داری ام!!!

آن هم نشد!

من چی هستم؟؟؟


تا تو به داد من رسی...

بس که جفا زخار و گل دید دل رمیده ام


((تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام))


بس که غریب و بی ریا بود دل رمیده ام


((تا تو به داد من رسی من به خدا رسیده ام))


وه که زبخت من گریخت آن همه شور و مستی ات


تو به خدا رسیده ای من زجهان بریده ام


در نفسم هوای توست در دلم آشنائیت   


 تا تو ز من بریده ای من زجهان بریده ام


 

 


یادم میاد میگفتیم ای زن به تو از فاطمه اینگونه خطاب است . ارزنده

 

نخست وزیر من

اونموقع ها مدرسه که میرفتیم.

نخست وزیرمون کی بود؟ موسوی

مانتو ، شلوار، مقنعه ها مشکی بود.

فتوای کی ؟؟ نخست وزیرمون بود.

از در مدرسه که ، تو میرفتی.

سرتا پاتو میکشیدن به چار میخ.

جوراب سفید؟ بدو برو تو دفتر.

مفسد فی الارض شدی تو دختر.

اونموقع ها گشت ما ارشاد نبود.

چی بود اگه گفتی؟ ؟ جندالله بود.

مانتو کوتاه؟؟ آرایش؟؟

نه بابا! آستین کوتاه

موی بلند مردا !!

رنجی دادن مارو تو ، مدرسه ها

ما که بودیم بچه های انقلاب

هیچی برای خودمون نداشتیم.

راضی بودیم،امام و دینو داشتیم.

آی موسوی که رنگ تو سیاه بود.

مشکی نه ها که رنگ عشقه امروز!!!

روزگارو به کام ما سیاه کرد.

روسری گل گل زهرا خانم

اونموقع هارنگ سیاه ما بود.

جرات حرف زدن مگه ما داشتیم.

برای چی ؟؟ نخست وزیرو داشتیم.

حالا همش رنگ تو چی شده ؟؟ سبز

تو دست کی؟؟ رنگین کمونهای شهر

یادت رفته کجای کار بودی تو؟؟

اونموقع ها با جند اللله سوزوندی.

الان با وعده های ارشاد موندی؟؟؟؟؟؟

بس کن نشو برای ما بنی صدر

مجبور بشیم بندازیمت توی سطل.