حســرت پـــرواز

فاطمه فاطمه است .

 

امروز تعدادی از دوستان وهابی در سایت بالاترین، بحثی را مطرح کردند که مگر فاطمه زهرا از لحاظ علمی چه جایگاهی داشته و کدام فرمول ریاضی و یا فیزیک را کشف کرده است که اینهمه به بزرگداشت او اصرار دارید؟ و جالب اینکه این پرسش را دقیقا آنهایی پرسیده‌اند که در کتابهایشان دهها حدیث در منزلت و منقبت دختر پیامبر نقل شده است. من در اینجا نه می‌خواهم که به سراغ متون دینی بروم و نه قصد دارم که از روایات تاریخی دلیل و مدرک بیاورم. هر چند در کتابهای معتبر تاریخی و روایی شیعه و سنی در مدح و منقبت فاطمه زهرا، احادیث بسیاری نقل شده است. البته  انتظار چندانی هم از متعصبان وهابی ندارم. اصلا هم عجیب نیست که متعصبان وهابی، برای فرار کردن از تناقضات بی‌شماری که در لابلای کتابهای خودشان می‌بینند، راه تفسیر و توجیه را انتخاب می‌کنند که فاطمه مگر با دیگر اولاد پیامبر چه فرقی داشته، اصلا چرا فاطمه را اینقدر بزرگ می‌کنید و …؟؟ چقدر بدبختند آنهایی که نمی‌فهمند فاطمه را ما اینهمه بزرگ نکرده‌ایم! اگر اسیر جهل و تعصب نمی‌شدند لااقل احادیثی را که پیامبر درباره دخترش گفته بود، فراموش نمی‌کردند. شاید ایراد آنها بر خود پیامبر باشد که چرا اینهمه فاطمه را از زنان دیگر برتر می‌دانست!

سه دسته از آدمها، خیال خودشان را در برابر این پرسش راحت کرده‌اند. گروه اول آنهایی که پیرو مرام و مسلکی جدای از مذهب اهل بیت هستند، دوم آنهایی که فاطمه و اولاد او را تنها به این دلیل که هزار سال پیش زندگی می‌کردند، الگوی مناسبی برای بشریت امروز نمی‌دانند و سوم شیعیانی که فاطمه را تنها در ایامی خاص که همان دهه فاطمیه باشد، می‌ستایند و برایش گریه می‌کنند! (چرا که اصولا در نظر اینان خود فاطمه بیشتر سالهای عمرش را گریه می‌کرد و کار دیگری هم بلد نبود!) اما در میان هوچیگری، تعصب و توهم وهابیون اهل دین و روشنفکران ضد دین، ما طور دیگری فکر می‌کنیم. نگاه ما به زندگی فاطمه نه از سر اینست که حقش را خوردند، باغ فدک را از او گرفتند و یا دست شوهرش را بستند و فرزندش را کشتند؛ هر چند همه اینها هم هست، اما این همه ماجرا نیست. فاطمه در ذهن ما از این جهت برگزیده و محبوب است که روش زندگانی او برگزیده و پسندیده است. فاطمه را الگوی می دانیم چرا که هزار سال پیش، این راه را به مردم و جامعه نشان داد که برای دفاع از حق فرقی نمی‌کند که مرد باشی یا زن، مهم آنست که ببینی حقی ضایع می‌شود و به مظلومی ظلم می‌شود. دیگران از فاطمه تنها گریه و بچه‌داری‌ و شوهرداری‌اش را دیدند و شنیدند، اما دوستداران فاطمه دل در گرو آزادی، حق‌مداری، ظلم ستیزی و تسلیم‌ناپذیری او دارند! و دقیقا به همین دلیل است که می‌بینیم امروز وهابیون متعصب و روشنفکران ضد دین و فمینیستهای دوآتشه، در دشمنی با فاطمه با یکدیگر هم‌عقیده شده‌اند و راه تحقیر را انتخاب کرده‌اند و علی را فردی معرفی می‌کنند که زیاد شوخی می‌کرد و فاطمه هم زیاد گریه!

و تنها در چنین حالتی است که آن پرسش اولیه فرصت عرض اندام پیدا می‌کند که مگر فاطمه از لحاظ علمی چه جایگاهی داشته است؟ بله ما هم با این آقایان و خانمها هم‌عقیده هستیم. فاطمه‌ای که فقط گریه می‌کند و غصه می‌خورد، شاید جایگاهی نداشته باشد، اما فاطمه‌ای که شرایط زمانه‌اش را درک می‌کند و در برابر بدعت‌ها مردانه می‌ایستد و کجی‌ها را افشا می‌کند و کمر خم نمی‌کند و نیز فرزندانی چون حسن و حسین و زینب تربیت می‌کند که هرکدام تاریخ و حماسه و افتخاری بی‌نظیر برای بشریت آفریده‌اند، آیا این فاطمه نمی‌تواند نمونه یک زن ایده‌آل باشد؟ بله فاطمه ما «یک بانوی خانه‌نشین ناآگاه نبود!»

 ******************************************

به بخت نازک پیغمبرش لگد میزد  

کسی که پشت سرم حرفهای بد میزد

تبرشد و به سوی ناقه ام هجوم آورد 

 برای کندن من دائما لگد میزد

برای اهل تدین حدیث هم میخواند                           

 به استناد احادیث بی سند میزد

وباجسارت مخصوص جاهلیت خویش                         

 نفس کشیدن من را نفوس بد میزد

نشست شیهه شلاق روی صورت من                          

مرا به جرم کدامین گناه حد میزد

دلش نسوخت برایم کسی نکرد کمک                         

اگر که خسته نمی شد الی الابد میزد

خدا گواست که زهرا به مرگ رو انداخت                      

 ولی به سینه او مرگ دست رد میزد        لطیفیان


دخترم با تو سخن میگویم.

دختر بزرگم

دوست داشتم برایت بنویسم ای تمام بهانه بودنم.

اما یاد شعری افتادم که خودت هم خیلی دوست داری.

و میدونم این شعر تمام حق مطلب رو ادا میکنه .

...... دختر زیبای منی

دخترم نوگل من در چمنی

دخترم دوره انوه گذشت

 غم سنگین چنان کوه گذشت

دخترم در ره علم کوشا باش

در ره حجب و حیا پویا باش

تاکه در جامعه لایق باشی

نه که سربار خلایق باشی

مادرت زائیده دوران است

غم او آتش جاویدان است

مادرت معنی غم میداند

معنی ظلم و ستم میداند

چون عقابی گشوده پرو بال

تا تو را حفظ کند در همه حال

زندگانی همه بر کام شماست

نام من نیز پی نام شماست.

*******************************

تقدیم به دختر کوچکم که حسرت دیدنش به دلم ماند.

 

دخترم قشنگترین ستاره ام

ای تویی که هست همه بهانه ام

خوبی خواب است و بدی ها بیدار

باش دختر همه وقتی هوشیار.

 


پسرم با تو سخن می گویم

نوگل کوچکم

آقای دل تنهای من.

نوشکفته ترین گل خزان دیده من.

ای زیباترین موجود تمام هستی .وجود من

روزگارم بدون تو معنایی نداردو تنها کسی که تنهاییم با او قسمت می شود تویی.

دلم برای غربت چشم های تنهایت می سوزد.

برای وسعت چشمهای درشتت وبرای زیبایی قلب مهربانت

که تنها خصیصه وجودی تو نیست که زیبا میدرخشد!

پسرم با تو سخن می گویم

ای همه یادگار دورانهای خوب من

روزگار. روزگار غریبی ست و آدم ها آدمهای عجیب.

و خدا خواست . که تو بدون اینکه دستی را روی شانه های

خود احساس کنی با قدمهای کوچک و چشمهای

خوش باورت و کودکانه به جلو میروی.

به جلو برو پسرم.

دست و قلب و دیدگان و هستی من همیشه به دنبال تو و روی شانه های توست .

چه سخت میگذرد ایام.

وچه خوش میگذرد ایاممان با داشتن خدا.

قوی باش .صبور باش .آقا باش.خوب باش .قشنگ باش. مهربون باش مثل همیشه

پسرم زود بزرگ نشو

نمیخواهم ذهن کودکانه ات را با دنیای جوانی عوض کنی.

کودک باش ! بی خیال باش. با سختی روزگار دست و پنجه نرم نکن.

خوش باش و کودکی کن.

اما اگر بزرگ شدی!

سرور مهربانیهای من شو تا برایت هر آنچه در توان دارم نثار کنم.

پسرم

وقتی خوابی و به معصومیت کودکانه تو نگاه میکنم.

چشمهایم بی اختیار می شود.

وقتی بیداری و میبینم برای اثبات وجود مرد گونه ات مبارزه می کنی. قلبم میشکند.

صبور باش و ادامه بده . زندگی زیباست و برای توست .

همه زندگی و روح و روان و عمرم نثارت باد ای دلبر مادر

 

 

چه دیر میگذرد روز من بدون شما

چه سخت میرود ایام من بدون شما

چه تلخ می شود این کام من بدون شما

همه ی جود و وجودم نثار روی شما

 


مرا نشناختی

مرا نشناختی

 

 

بارها دیدی مرا نشناختی

با سلامم سر به رویی تافتی

 

روبه روی دیده ات، نادیده ام

من به دل اما تو را بس دیده ام!

 

ای که تو مانوس با شبهای من

ای که تو مانوس با غمهای من

 

من تورا در بی کلامی ساختم

دیده بستم در هوایت تاختم

 


وصف تو



ای طلوع چشمهایت, دیدنی
ناز ابرویت , به هم پیوستنی
غنچه لبخند تو, بس چیدنی
عطر گیسویت, عجب بوئیدنی
ای صدای قلب تو, ناگفتنی
دیدن رویت بسی ,دل بردنی
دیده تا بیندجمال روی تو
دل هزاران بار رفته ,رفتنی


بی وفائی

 

سکوتمو نبین ،دلم شکسته

آدم دل شکسته ،خیلی خسته

خسته ام از دنیای بی وفایی

(ببین رفیق حال منو کجائی؟)

این دلمو، ورق ورق نوشتم

تاکه رسید ،آخر سرنوشتم

خندیدی و گذشتی از، نوشتم

توی بهار، پاییزه سرنوشتم


سجده

 

بدن شما به طور روزانه مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس دریافت می کند.

شما امواج الکترو مغناطیس را از طریق تجهیزات الکتریکی که استفاده می کنیدو نمی توانید کنار هم بگذارید را دریافت می کنید. همچنین از طریق لامپهای روشن که حتی برای یکساعت هم خاموش نمی شود. شما منبعی هستید که مقدار زیادی امواج الکترو مغناطیس دریافت می کنید به عبارت دیگر شما با امواج الکترو مغناطیس شارژ می شوید بدون اینکه بفهمید.

سردرد دارید! احساس ناراحتی می کنید!

تنبلی درکار و درد در مکان های مختلف!

این را فراموش نکنید وقتی بعضی از ایثن علائم را احساس می کنید!

راه حل همه اینها در چیست؟

یک دانشمند غیر مسلمان (از اروپا) تحقیقاتی را شامل یافتن بهترین روش برای خارج کردن امواج الکترو مغناطیس که به بدن آسیب می رساند را انجام داده است.

با گذاشتن پیشانی تان بیشتر از یک بار بر زمین ؛ زمین، املاح الکترو مغناطیس مضر را تخلیه خواهد کرد.این شبیه زمین کردن ساختمانهایی است که احتمال برخورد سیگنالهای الکتریکی(مانند رعد و برق ) وجود دارد تا امواج از طریق زمین تخلیه شود.

بنابر این سر را بر خاک بگذارید تا امواج الکتریکی مثبت تخلیه شود. آنچه این تحقیق را بیشتر شگفت انگیز می کند اینکه:

بهترین راه که پیشانیتان را بر خاک بگذارید حالتی است که رو به مر کز زمین باشید چرا که در این حالت امواج الکترو مغناطیس بهتر تخلیه خواهد شد. و بیشتر تعجب خواهید کرد وقتی بدانید بر اساس اصول عملی ثابت شده که مکه مرکز زمین است.

و کعبه درست مرکز زمین است
بنابراین سجده در نمازتان بهترین راه برای تخلیه سیگنالهای مضر بدن است!

این همچنین کمال مطلوب برای نزدیکی به قادر مطلق است . او که جهان را اینگونه خلاق آفرید! قادر متعال همواره از ما چیزی را می خواهد انجام دهیم که برای خودمان مفید و سودمند است!

موضوعاتی وجود دارد که دلیل انجام قطعی آن نمی دانیم اما دیر یا زود ممکن است شما دلیلش را پیدا کنید! در هر حال شما باید به خداوند متعال ایمان داشته باشید و بدانید هر آنچه برای او انجام می دهید بهترین برای شماست!

ما به خاک نمی افتیم تا امواج الکترومغناطیس تخلیه شود. بلکه برای اطاعت خدای قادر متعال سجده می کنیم. اما به فرمان خدا اعتقاد داریم که همیشه در آن معرفتی است! ایمان ما بخاطر آفریننده است! او همه چیز را می داند!

اما از آنجا که دلیل علمی وجود دارد لازم است به مردم نشان داده شود تا هر آنچه مسلمانان انجام می دهند را ببینند:

                                       ایـــن بــــرای همه خــوب است.


 


سلام آقای من



به عصرهای جمعه میگوییم عصر انتظار ودر رثای آمدنت شعرها میخوانیم.
چشم در جاده انتظاریم شاید از دور سوار ماهم بیاید.
مراببخش آقا .خواهشی دارم از شما:
سخنی چند برای توئی که همیشه چشم هایم بسوی آمدنت خیره است همیشه.
اگر مرا به پابوس تو ای گل گمشده ی فاطمه نخوانند چه کنم؟
اگر مراقابل دیدن رویت نکنند چه کنم؟
اگر دیدگان من حسرت دیدنت را همیشه به ذنبال داشته باشند چه کنم؟
اگر مرا نبخشی و برانیم چه کنم؟
بگذار و بخواه تا در حسرت پرواز نمانم.
اگر تو مرابه میهمانی پاکی هایت دعوت نکنی لااقل
پر پروازبده تا بروم و در این دنیا نباشم تا همیشه در
حسرت دیدنت چشم های خیره به راه نماند.
اگر مرا ببینی دیدنه گناهان من تو را رنج میدهد.
اینها بهانه های گناهکاری من است.
هرچند که خود را دور میکنم از گناه اما
بگذار و بخواه تا در حسرت پرواز نمانم
نمیتوانم در چشمانت بنگرم آقای من
بگذار و بخواه در حسرت پرواز نمانم.عصرهای جمعه دل من نیز
 مثل هزاران هزار بهانه آمدنت را میگیرد و غم انتظار و تنهایی وجودم آب میکند.
طاقتی برایم نیست پرپرواز بده بگذار تا در حسرت پرواز نمانم.
عصر جمعه برای من بهانه است
غم انتظار تو را همیشه بدوش دارم.
اگر بیایی و من در آتش خشمت بسوزم
واگر نیایی و من در حسرت دیدارت بسوزم
طاقتی نیست مولای من
خواهشم را بپذیر و پرپرواز بده